با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Plumb

plʌm plʌm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    plumbed
  • شکل سوم:

    plumbed
  • سوم شخص مفرد:

    plumbs
  • وجه وصفی حال:

    plumbing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective adverb
ژرف‌پیما، شاقول عمودی، گلوله سربی
noun adjective adverb
راست، به‌طور عمودی، عموداً، درست، عینی، لوله‌کشی کردن، ژرف‌یابی کردن، عمق پیمودن، مهر سربی زدن عمودی قرار دادن، با شاقول آزمودن، با سرب مهر و موم کردن، شاقولی افتادن، عمود بودن، سرب
- The wall is plumb.
- دیوار کاملاً عمود است.
- I am plumb tired out.
- من کاملاً خسته‌ام.
- The bullet hit him plumb between the eyes.
- گلوله درست میان چشمانش خورد.
- to plumb the new house
- خانه‌ی نو را لوله‌کشی کردن
- to plumb a wall
- دیواری را شاغول کردن
- to plumb a lake
- عمق دریاچه‌ای را تعیین کردن
- to plumb somebody's motive
- انگیزه‌ی کسی را دریافتن
- Mankind cannot plumb all the secrets of the universe.
- انسان نمی‌تواند به همه‌ی اسرار گیتی پی ببرد.
- The chest had been locked and plumbed.
- صندوق قفل و پلمب شده بود.
- He plumbed the depths of misery.
- او به حضیض ذلت رسید.
- if the builder places the first brick off plumb...
- خشت اول چون نهد معمار کج ...
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد plumb

  1. adjective vertical
    Synonyms: erect, perpendicular, sheer, straight, straight up, up and down, upright
    Antonyms: flat, horizontal, level
  2. verb probe, go into
    Synonyms: delve, explore, fathom, gauge, get to the bottom of, measure, penetrate, search, sound, take soundings, unravel
    Antonyms: leave alone

Collocations

ارجاع به لغت plumb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plumb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/plumb

لغات نزدیک plumb

پیشنهاد بهبود معانی