با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Ply

plaɪ plaɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb
لا، تاه، یک لای طناب، تخته چندلا، لایه کاغذ، تاه کردن، چند‌لا کردن، دولاکردن، رفت‌وآمدکردن، تردد کردن
- plywood
- تخته‌ی چند‌لا
- a shirt collar that has three plies of cloth
- یقه‌ی پیراهن که از سه‌لایه پارچه درست شده است
- three-ply wood
- تخته سه‌لایه
- a four-ply rope
- طناب چهارلا
- Hooshang learned to ply the oars correctly.
- هوشنگ به کار بردن صحیح پارو را آموخت.
- The street where fishmongers ply their business.
- خیابانی که در آن ماهی‌فروشان کسب و کار می‌کنند.
- The students plied me with questions.
- شاگردان مرا سؤال پیچ کردند.
- Pari plied us with food and drink.
- پری خوراک و آشامیدنی به ما می‌رساند.
- This ship plies between London and New York.
- این کشتی بین لندن و نیویورک رفت و آمد می‌کند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ply

  1. verb use, work at
    Synonyms: carry on, dispense, employ, exercise, exert, follow, function, handle, maneuver, manipulate, practice, pursue, put out, swing, throw, utilize, wield
    Antonyms: be lazy, idle

Collocations

  • ply for hire

    (تاکسی و غیره) در محل یا مسیر به‌خصوص کاسبی کردن

  • ply one's trade

    پیشه‌ی خود را دنبال کردن، کسب و کار کردن

ارجاع به لغت ply

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ply» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ply

لغات نزدیک ply

پیشنهاد بهبود معانی