با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Pockmark

ˈpɑːkmɑːrk ˈpɒkmɑːk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
جای ابله، ابله‌گون کردن، گود کردن
- His face was pitted by pockmarks.
- جای آبله صورتش را چاله‌چوله‌دار کرده بود.
- Morteza's face was pockmarked.
- مرتضی آبله رو بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pockmark

  1. noun pitlike scar
    Synonyms: blemish, cavity, crater, dent, dimple, pimple, welt, zit

ارجاع به لغت pockmark

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pockmark» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pockmark

لغات نزدیک pockmark

پیشنهاد بهبود معانی