با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Poem

ˈpoʊəm ˈpəʊɪm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    poems

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
شعر، منظومه، چکامه، نظم
- an epic poem
- یک شعر حماسی
- He wrote a poem about love.
- شعری درباره‌ی عشق نوشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد poem

  1. noun highly expressive, rhythmical literary piece
    Synonyms: ballad, beat, blank verse, composition, creation, epic, free verse, haiku, limerick, lines, lyric, ode, poesy, poetry, quatrain, rhyme, rime, rune, sestina, song, sonnet, verse, villanelle, words, writing
    Antonyms: prose

لغات هم‌خانواده poem

ارجاع به لغت poem

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «poem» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/poem

لغات نزدیک poem

پیشنهاد بهبود معانی