امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Poignant

ˈpɔɪnjənt ˈpɔɪnjənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
جگر‌سوز، دل‌شکن، اندوه‌بار، حزن‌انگیز، ترحم‌انگیز، تکان‌دهنده، رقت‌انگیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the more poignant problems of human life
- مشکلات سخت‌تر زندگانی بشر
- the poignant spectacle of a hungry child
- صحنه‌ی رقت‌انگیز یک کودک گرسنه
- poignant memories
- خاطرات تکان‌دهنده
- the poignant satire of a poet named Swift
- طنز سوزان شاعری به نام سویفت
- his criticism was too poignant.
- انتقاد او زیادی ترحم‌انگیز بود.
adjective
دارای بوی تند، تیز بوی، تند بو
- a poignant perfume
- عطر تند
adjective
محرک، انگیزان، دل انگیز، هوس انگیز
- her poignant beauty
- زیبایی هوس‌انگیز او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد poignant

  1. adjective affecting, painful
    Synonyms:
    agitating agonizing bitter distressing disturbing emotional heartbreaking heartrending impressive intense moving passionate pathetic perturbing piteous pitiful sad sentimental sorrowful touching upsetting
    Antonyms:
    calm numb pleasant soothing unaffecting
  1. adjective sharp, bitter
    Synonyms:
    acrid acute biting caustic keen penetrating peppery piercing piquant pointed pungent racy sarcastic severe snappy spicy stinging tangy zesty
    Antonyms:
    blah blunt dull

ارجاع به لغت poignant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «poignant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/poignant

لغات نزدیک poignant

پیشنهاد بهبود معانی