امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Poky

ˈpoʊki ˈpəʊki
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
( pokey ) پست، خفه، گرفته، دلگیر، کهنه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- I was getting tired of living in that poky little town.
- از زندگی در آن شهر کوچک و بی‌روح خسته شده بودم.
- a poky room
- اتاقی مانند قوطی کبریت
- She was dressed in the pokiest way imaginable.
- به بدترین وضع قابل‌تصور لباس پوشیده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد poky

  1. adjective Proceeding at a rate less than usual or desired
    Synonyms:
    pokey dilatory laggard slow (colloq.) slow confined cramped dawdling slow-footed jerkwater dull frumpish jail slow-going prison slow-paced prosaic shabby slammer tardy one-horse small tedious tiresome
  1. noun A correctional institution used to detain persons who are in the lawful custody of the government (either accused persons awaiting trial or convicted persons serving a sentence)
    Synonyms:
    pokey jail jailhouse gaol clink slammer

ارجاع به لغت poky

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «poky» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/poky

لغات نزدیک poky

پیشنهاد بهبود معانی