با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Pole

poʊl poʊl poʊl pəʊl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    poles

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
تیر، چوب، نیزه
- a tent pole
- تیر خیمه
- a flagpole
- چوب پرچم
- fishing pole
- چوب ماهی‌گیری
- a telephone pole
- تیر تلفن
- ski poles
- چوب‌های اسکی
- to vault with a pole
- با نیزه پریدن
- pole-vaulting
- پرش با نیزه
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun countable
قطب
- the South Pole and the North Pole
- قطب جنوب و قطب شمال
- the two major poles of world power
- دو قطب عمده‌ی قدرت جهانی
- The country was oscillating between the poles of socialism and capitalism.
- کشور میان دو نیروی متضاد سوسیالیسم و سرمایه‌داری نوسان می‌کرد.
- pole of a function
- قطب تابع
verb - transitive
تیردار کردن، با تیر یا محکم کردن
- You must pole cucumber plants.
- باید بته‌های خیار را با چوب نگه‌ داری.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pole

  1. noun bar, post
    Synonyms: beam, extremity, flagpole, flagstaff, leg, mast, pile, plank, rod, shaft, spar, staff, stake, standard, stave, stick, stilt, stud, terminus

Idioms

  • under bare poles

    (کشتی بادبان‌دار) با بادبان‌های جمع (به‌خاطر طوفان)

  • poles apart

    کاملاً متضاد یا مخالف، زمین تا آسمان تفاوت داشتن، دو قطب مخالف

ارجاع به لغت pole

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pole» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pole

لغات نزدیک pole

پیشنهاد بهبود معانی