با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Pomp

pɑːmp pɒmp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
شکوه، تجمل، جاه، غرور و تظاهر، پرجلال شدن
- the dazzling pomp of the imperial court
- شکوه خیره‌کننده‌ی دربار امپراطوری
- to forsake worldly pomp
- زرق و برق دنیوی را رها کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pomp

  1. noun pageantry, display
    Synonyms: affectation, array, ceremonial, ceremony, fanfare, flourish, formality, grandeur, grandiosity, magnificence, ostentation, pageant, panoply, parade, pomposity, ritual, shine, show, solemnity, splendor, state, vainglory
    Antonyms: dullness, plainness, simplicity

Collocations

  • pomp and ceremony

    جلال و جبروت، کبکبه و دبدبه

    مراسم باشکوه، کبکبه و دبدبه، تشریفات و زرق و برق

ارجاع به لغت pomp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pomp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pomp

لغات نزدیک pomp

پیشنهاد بهبود معانی