امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Poorly

ˈpʊrli ˈpʊrli ˈpɔːli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more poorly
  • صفت عالی:

    most poorly

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb C1
به‌طور فقیرانه، به‌طور ناچیز، به‌طور غیر‌کافی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- He played poorly.
- او بد بازی کرد.
- a poorly planned attack
- حمله‌ی بد طرح‌ریزی‌شده
- They speak Arabic poorly.
- آن‌ها بد عربی حرف می‌زنند.
- They thought poorly of my proposal.
- آن‌ها نسبت به پیشنهاد من نظر خوبی نداشتند.
- She had been feeling poorly lately.
- این اواخر ناخوش شده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد poorly

  1. adjective not well
    Synonyms:
    ailing below par failing ill indisposed low mean out of sorts rotten sick sickly under the weather unwell
    Antonyms:
    healthy well
  1. adverb unsatisfactorily
    Synonyms:
    badly crudely defectively inadequately incompetently inexpertly inferiorly insufficiently meanly shabbily unsuccessfully
    Antonyms:
    satisfactorily well

ارجاع به لغت poorly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «poorly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/poorly

لغات نزدیک poorly

پیشنهاد بهبود معانی