با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Portrait

ˈpɔːrtrɪt ˈpɔːtrɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    portraits

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
پرتره، تصویر، عکس (از چهره)
- The museum displayed a stunning collection of various portraits.
- در این موزه کلکسیونی‌ خیره‌کننده از پرتره‌های مختلف به نمایش گذاشته شد.
- He took out his phone and snapped a quick portrait of his friend at the beach.
- تلفنش را بیرون آورد و عکسی سریع از دوستش در ساحل گرفت.
noun countable
بازنمود
- This poem offers a portrait of the medieval Hamedan.
- این شعر بازنمودی از همدان قرون وسطی را ارائه می‌دهد.
- The biography provided a vivid portrait of him.
- بیوگرافی بازنمود واضحی از او ارائه می‌دهد.
adjective
پرتره، عمودی (مربوط به صفحه در چاپ یا حالتی در نمایشگر تلفن‌های همراه و تبلت‌ها که در آن طول بیشتر از عرض آن باشد)
- The book was printed in a portrait format.
- این کتاب به صورت عمودی چاپ شده است.
- The digital photo frame can be adjusted to display images in either landscape or portrait mode.
- قاب عکس دیجیتال را می‌توان برای نمایش تصاویر در حالت افقی یا پرتره تنظیم کرد.
noun countable
پرتره، سردیس (مجسمه)
- The artist spent days meticulously sculpting a portrait of her subject.
- این هنرمند چندین روز با نهایت دقت وقت صرف کرد تا پرتره‌ای از سوژه‌ی خود خلق کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد portrait

  1. noun drawn representation; description
    Synonyms: account, characterization, depiction, figure, image, likeness, model, painting, photograph, picture, portraiture, portrayal, profile, silhouette, simulacrum, sketch, snapshot, spitting image, vignette

ارجاع به لغت portrait

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «portrait» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/portrait

لغات نزدیک portrait

پیشنهاد بهبود معانی