با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Postpone

poʊsˈpoʊn pəʊsˈpəʊn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    postponed
  • شکل سوم:

    postponed
  • سوم شخص مفرد:

    postpones
  • وجه وصفی حال:

    postponing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1
عقب انداختن، به تعویق انداختن، موکول کردن، پست‌تر دانستن، در درجه دوم گذاشتن
- The party was postponed to next Wednesday.
- مهمانی به چهارشنبه‌ی دیگر موکول شد.
- to postpone making a decision
- تصمیم‌گیری را به بعد موکول کردن
- German verbs are usually postponed.
- افعال آلمانی معمولاً در آخر جمله قرار می‌گیرند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد postpone

  1. verb put off till later time
    Synonyms: adjourn, cool it, defer, delay, give a rain check, hang fire, hold off, hold over, hold up, lay over, pigeonhole, prorogue, put back, put on back burner, put on hold, shelve, suspend, table
    Antonyms: carry out, continue, do, expedite, forward, maintain, persevere

ارجاع به لغت postpone

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «postpone» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/postpone

لغات نزدیک postpone

پیشنهاد بهبود معانی