با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Pot

pɑːt pɒt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    pots

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
دیگ، دیگچه، کوزه، خمره
- a pot of soup
- یک دیگ آبگوشت
- a pot of jam
- یک کوزه مربا
- a pot of gold
- یک خمره طلا
- Bring a pot of wine so that we may drink.
- یک کوزه می بیار تا نوش کنیم.
- The building is going to pot.
- ساختمان دارد مخروبه می‌شود.
noun countable
قوری، کتری، آب‌پاش، هرچیز برجسته و دیگ‌مانند
- a pot of tea
- یک قوری چای
noun countable
ماری‌جوانا و سایر مواد مخدره
verb - transitive verb - intransitive
در گلدان گذاشتن، در گلدان محفوظ داشتن
- potting soil
- خاک گلدانی
- a potted flower
- گل توی گلدان
verb - transitive
در دیگ پختن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pot

  1. noun container, cauldron
    Synonyms: basin, bowl, bucket, can, canister, crock, crucible, cup, jar, jug, kettle, mug, pan, pitcher, receptacle, saucepan, tankard, urn, vessel
  2. noun marijuana
    Synonyms: cannabis, grass, hashish, maryjane, weed

Idioms

ارجاع به لغت pot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pot

لغات نزدیک pot

پیشنهاد بهبود معانی