با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Potentate

ˈpoʊt̬nteɪt ˈpəʊtnteɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
پادشاه، سلطان، شخص توانا، فرمانروای مقتدر
- Kings and potentates bowed to him.
- سلاطین و پیشوایان قوم به او تعظیم کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد potentate

  1. noun monarch
    Synonyms: autocrat, chief, chieftain, crowned head, despot, dictator, emperor, empress, head of state, king, leader, majesty, prince, princess, queen, royalty, ruler, sovereign

ارجاع به لغت potentate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «potentate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/potentate

لغات نزدیک potentate

پیشنهاد بهبود معانی