امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Potted

ˈpɑːt̬ɪd ˈpɒtɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
در کوزه ریخته، کوزه کرده، در ظرف ریخته، قرمه‌شده، قرمه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a potted plant
- گیاه گلدانی
- a potted biography
- زیست‌نامه‌ی مختصر و سطحی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد potted

  1. adjective Stupefied, excited, or muddled with alcoholic liquor
    Synonyms:
    besotted crapulent crapulous drunk drunken inebriate inebriated intoxicated sodden tipsy cockeyed stewed blind bombed boozed boozy crocked high lit loaded looped pickled pixilated plastered sloshed smashed soused stinking stinko stoned tight zonked
  1. adjective Stupefied, intoxicated, or otherwise influenced by the taking of drugs
    Synonyms:
    drugged doped high hopped-up lit spaced-out stoned turned-on wiped-out zonked
  1. adjective Of plants; planted or grown in a pot
    Antonyms:
    unpotted

ارجاع به لغت potted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «potted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/potted

لغات نزدیک potted

پیشنهاد بهبود معانی