امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pour

pɔːr pɔː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    poured
  • شکل سوم:

    poured
  • سوم‌شخص مفرد:

    pours
  • وجه وصفی حال:

    pouring
  • شکل جمع:

    pours

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1
غذا و آشپزی ریختن، روان ساختن، پاشیدن، افشاندن link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- to pour tea
- چای ریختن
- He poured me a drink.
- برایم یک مشروب ریخت.
- They poured the wheat into the elevator.
- گندم را در سیلو ریختند.
- They poured money and workers into this project.
- سیل پول و کارگر را به این طرح تخصیص دادند.
- Their factories pour out millions of cars each year.
- کارخانه‌های آن‌ها هرساله میلیون‌ها اتومبیل بیرون می‌دهند.
- Those who poured their lives for their country.
- آنان که جان خود را نثار کشور خود کردند.
- People poured admiration on her.
- مردم او را غرق تحسین کردند.
- She poured her heart out to her sister.
- اسرار قلبی خود را به خواهر خود ابراز کرد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - transitive
(بتون و پولاد و غیره - در قالب) ریختن
- to pour steel
- پولاد (در قالب) ریختن
- to pour concrete
- بتن ریختن
- to pour the bridge's foundation
- پل را پی‌ریزی کردن
verb - intransitive
جاری شدن، باریدن، ریختن
- The factory's sewage pours into the river.
- فاضلاب کارخانه به رودخانه می‌ریزد.
- Water poured down from a hole in the ceiling.
- از سوراخ سقف آب فرومی‌ریخت.
- Their armies poured across Europe.
- لشگرهای آنان سرتاسر اروپا را فرا گرفتند.
- From their farms food pours to every corner of the world.
- از مزارع آنان مواد غذایی به اطراف جهان سرازیر می‌شود.
- Take an umbrella, it is pouring outside.
- چتر ببر، بیرون دارد رگبار می‌آید.
- Pouring rain delayed our trip.
- باران شدید سفر ما را به تعویق انداخت.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun countable
ریزش، تراوش به وسیله ریزش، مقدار ریزش چیزی، ریزش پیوسته و پیاپی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pour

  1. verb be or make flowing
    Synonyms:
    cascade cataract course crowd decant deluge discharge drain drench emit flood flow give off gush inundate issue jet let flow proceed rain rill roll run rush sheet shower sluice spew spill splash spout spring stream surge swarm teem throng

Phrasal verbs

Idioms

  • pour it on

    (امریکا - عامیانه) 1- بسیار چاپلوسی کردن 2- سخت تقلا کردن، از هیچ کوششی فرو گذار نکردن 3- به سرعت رفتن یا راندن، (رانندگی) خیلی گاز دادن

  • pour oil on troubled waters

    با متانت مسائل را حل کردن، روی آتش آب ریختن

    آشتی دادن، (دشمنی یا اختلاف) حل و فصل کردن

ارجاع به لغت pour

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pour» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pour

لغات نزدیک pour

پیشنهاد بهبود معانی