Practically
ˈpræktɪkli
ˈpræktɪkli
آخرین به‌روزرسانی:
معنی و نمونه‌جمله‌ها
adverb
B2
تقریباً، عملاً، بالفعل، فی‌الواقع، در عمل، در واقع، در معنی، می‌توان گفت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- بطری تقریباً پر است.
- عملاً یک دیکتاتور
- می‌توان گفت او در مورد همه‌چیز، چیزهای جالبی می‌داند.
مترادف و متضاد practically
-
adjective almost; nearlySynonyms:about all but approximately as good as as much as basically close to essentially for all intents and purposes fundamentally in effect in essence morally most much nearly nigh virtually well-nighAntonyms:far not close
لغات هم‌خانواده practically
-
adjectivepracticable, practical
-
adverbpractically, practicably
ارجاع به لغت practically
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «practically» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/practically
لغات نزدیک practically
- - practicalities
- - practicality
- - practically
- - practice
- - practice makes perfect