با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Prance

præns prɑːns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    pranced
  • شکل سوم:

    pranced
  • سوم شخص مفرد:

    prances
  • وجه وصفی حال:

    prancing

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive verb - intransitive
خرامش از روی تکبر، جفتک زدن، با تکبر راه رفتن، (درمورد اسب) روی دو پا بلندشدن، سوار اسب چموش شدن
- Rich ladies were prancing in the hotel lobby.
- خانم‌های پول‌دار در سرسرای هتل می‌خرامیدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prance

  1. verb cavort; show off
    Synonyms: bound, caper, dance, flounce, foot it, frisk, gambol, hoof it, jump, leap, mince, parade, romp, sashay, skip, spring, stalk, step, strut, swagger, sweep, tread

ارجاع به لغت prance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prance

لغات نزدیک prance

پیشنهاد بهبود معانی