با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Praxis

ˈprækˌsɪs ˈprækˌsɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    praxes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
جامعه‌شناسی عمل یا رفتار مرسوم، عرف، رویه، عادت، خوی
- The teachers emphasized the importance of praxis in the classroom.
- معلمان بر اهمیت عرف در کلاس تأکید کردند.
- Many universities emphasize the importance of praxis in their curriculum.
- بسیاری از دانشگاه‌ها بر اهمیت رویه در برنامه‌ی درسی خود تاکید دارند.
noun uncountable
عمل (در مقابل تئوری)، اقدام، تمرین، کاربرد عملی، بخش عملی
- The professor emphasized the importance of praxis in bridging the gap between theory and practice.
- استاد بر اهمیت تمرین در پر کردن شکاف بین تئوری و عمل تاکید کرد.
- The course emphasized the importance of praxis in applying learning to real-world situations.
- این دوره بر اهمیت بخش عملی در به‌کارگیری یادگیری در موقعیت‌های دنیای حقیقی تاکید کرد.
- Without consistent praxis, athletes cannot reach their full potential.
- بدون تمرین مداوم، ورزش‌کاران نمی‌توانند به پتانسیل کامل خود دست یابند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد praxis

  1. noun A habitual way of behaving
    Synonyms: practice, custom, habit, consuetude, habitude, manner, exercise, usage, usance, use, way, wont, practical

ارجاع به لغت praxis

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «praxis» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/praxis

لغات نزدیک praxis

پیشنهاد بهبود معانی