امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Preclude

prɪˈkluːd prɪˈkluːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    precluded
  • شکل سوم:

    precluded
  • سوم‌شخص مفرد:

    precludes
  • وجه وصفی حال:

    precluding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
مانع جلو راه ایجاد کردن، مسدود کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- These events preclude the peace agreement from being signed.
- این رویدادها مانع عقد قرارداد صلح می‌شوند.
- Renting out the land precludes the possibility of building on it.
- اجاره‌ دادن زمین امکان ساختن ساختمان در آن را از بین می‌برد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد preclude

  1. verb inhibit; make impossible
    Synonyms:
    avert cease check debar deter discontinue exclude forestall forfend hinder impede interrupt make impracticable obviate prevent prohibit put a stop to quit restrain rule out stave off stop ward
    Antonyms:
    allow permit support

ارجاع به لغت preclude

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «preclude» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/preclude

لغات نزدیک preclude

پیشنهاد بهبود معانی