امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Predisposition

ˌpriːdɪspəˈzɪʃn ˌpriːdɪspəˈzɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable formal
آمادگی، استعداد، تمایل، میل، گرایش، عادت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- A predisposition towards anxiety can affect one's daily life.
- تمایل به اضطراب می‌تواند زندگی روزمره‌ی فرد را تحت‌تأثیر قرار دهد.
- He has a genetic predisposition to develop heart disease.
- او استعداد ژنتیکی برای ابتلا به بیماری قلبی دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد predisposition

  1. noun willingness, inclination
    Synonyms:
    bent bias choice cup of tea dish disposition druthers flash groove leaning likelihood liking option partiality penchant potentiality predilection preference proclivity proneness propensity susceptibility tendency thing type weakness
    Antonyms:
    disinclination unwillingness

ارجاع به لغت predisposition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «predisposition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/predisposition

لغات نزدیک predisposition

پیشنهاد بهبود معانی