با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Preen

priːn priːn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
سنجاق سینه، خود را آراستن، با منقار و زبان خود را آراستن، به خود بالیدن
- Sparrows were preening themselves and their twitter was loud.
- گنجشکها مشغول پرآرایی بودند و صدای جیک جیک آن‌ها بلند بود.
- A cat preens its fur.
- گربه موی خود را با لیسیدن تمیز می‌کند.
- She spends hours preening herself in front of the mirror.
- او ساعت‌ها جلو آینه به خودش ور می‌رود.
- He preened himself on having succeeded in the exams.
- به‌خاطر موفقیت در امتحانات به خود می‌بالید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد preen

  1. verb admire and clean oneself
    Synonyms: beautify, clean, doll up, groom, prettify, pretty, primp, prink, spruce up, tidy

ارجاع به لغت preen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «preen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/preen

لغات نزدیک preen

پیشنهاد بهبود معانی