امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Prescribe

prɪˈskraɪb prɪˈskraɪb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    prescribed
  • شکل سوم:

    prescribed
  • سوم‌شخص مفرد:

    prescribes
  • وجه وصفی حال:

    prescribing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive C2
پزشکی تجویز کردن، نسخه نوشتن، دارو دادن link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- This time the doctor prescribed a different medicine.
- این دفعه دکتر داروی دیگری را تجویز کرد.
- The drug is prescribed for flu.
- این دارو برای آنفولانزا تجویز می‌شود.
verb - intransitive verb - transitive formal
تعیین کردن، امر کردن، مقرر داشتن، دستور دادن
- The paying of taxes is prescribed by law and custom.
- پرداخت مالیات در قانون و عرف مقرر شده است.
- The judge may prescribe certain conditions for bail.
- قاضی ممکن است شرایط خاصی را برای وثیقه تعیین کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prescribe

  1. verb stipulate action to be taken
    Synonyms:
    appoint assign choose command decide decree define designate determine dictate direct enjoin establish fix guide impose lay down ordain order pick out require rule select set settle specify write prescription

ارجاع به لغت prescribe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prescribe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prescribe

لغات نزدیک prescribe

پیشنهاد بهبود معانی