با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Presentable

prɪˈzentəbl prɪˈzentəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
شایان معرفی، قابل‌معرفی، قابل‌ارائه، قابل‌نمایش، قابل‌تقدیم
- Don't bring the guests to this room; I am not presentable.
- مهمانان را به این اتاق نیاور چون لباس مناسب به تن ندارم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد presentable

  1. adjective respectable; fit to be seen
    Synonyms: acceptable, attractive, becoming, decent, fit, good enough, not bad, okay, passable, prepared, proper, satisfactory, suitable, tolerable
    Antonyms: ugly, unacceptable, unfit, unpresentable

ارجاع به لغت presentable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «presentable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/presentable

لغات نزدیک presentable

پیشنهاد بهبود معانی