با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Presidency

ˈprezədnsi ˈprezədnsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun countable B2
ریاست، نظارت، مقام یا دوره ریاست جمهوری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد presidency

  1. noun The office and function of president
    Synonyms: administration, chairmanship, office of the president, presidentship, presidential term, position

ارجاع به لغت presidency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «presidency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/presidency

لغات نزدیک presidency

پیشنهاد بهبود معانی