امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Previous

ˈpriːviəs ˈpriːviəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
پیشین، قبلی، سابق، اسبق، جلوتر، مقدم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- during the previous year
- طی سال پیش
- my brother's previous house
- خانه‌ی قبلی برادرم
- She has two children by a previous marriage.
- او از ازدواج قبلی‌اش دو فرزند دارد.
- her previous husband
- شوهر سابق او
- previous to her arrival
- پیش از آمدن او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد previous

  1. adjective former, prior
    Synonyms:
    antecedent anterior earlier erstwhile ex foregoing one-time past precedent preceding quondam sometime
    Antonyms:
    current future later present
  1. adjective premature
    Synonyms:
    ahead of early inopportune overearly oversoon precipitate soon too early too soon unfounded untimely unwarranted
    Antonyms:
    on time timely well-timed

Collocations

لغات هم‌خانواده previous

  • adjective
    previous

ارجاع به لغت previous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «previous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/previous

لغات نزدیک previous

پیشنهاد بهبود معانی