امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Primer

ˈprɑɪmər ˈprɪmər ˈpraɪmə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    primers

معنی

noun
کتاب الفبا ، مبادی اولیه، بتونه، چاشنی، وابسته به دوران بشر اولیه، باستانی، ابتدایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد primer

  1. noun Introductory knowledge
    Synonyms:
    beginner's book textbook preparatory book hornbook
  1. noun The first or preliminary coat of paint or size applied to a surface
    Synonyms:
    basal priming book fuse flat-coat ground hornbook fuze reader fusee primer coat textbook fuzee priming coat undercoat

ارجاع به لغت primer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «primer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/primer

لغات نزدیک primer

پیشنهاد بهبود معانی