با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Primordial

praɪˈmɔːrdiəl praɪˈmɔːdiəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective informal
آغازین، دیرینه، ابتدایی، ازلی
- Has the sun originated from a primordial mass of gas?
- آیا خورشید از یک توده‌ی گاز اولیه به وجود آمده؟
- The primordial oceans were teeming with life.
- اقیانوس‌های آغازین سرشار از حیات بودند.
adjective formal
اساسی، اولیه، غیر ناشی از چیز دیگر (احساس و حالت و غیره)
- The primordial fear of the dark is deeply ingrained in our psyche.
- ترس اساسی از تاریکی عمیقاً در روان ما ریشه دوانده است.
- The primordial connection between mother and child is unbreakable.
- ارتباط غیر ناشی از چیز دیگر بین مادر و فرزند ناگسستنی است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد primordial

  1. adjective earliest
    Synonyms: basic, early, elemental, first, fundamental, original, prehistoric, primal, primary, prime, primeval, primitive, pristine, radical
    Antonyms: last, latest

ارجاع به لغت primordial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «primordial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/primordial

لغات نزدیک primordial

پیشنهاد بهبود معانی