با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Princely

ˈprɪnsli ˈprɪnsli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective adverb
شاهزاده‌وار، درخور شاه زادگان، با‌شکوه، شاهانه، شاه‌وار، ملوکانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد princely

  1. adjective Large and impressive in size, scope, or extent
    Synonyms: royal, regal, grand, lordly, august, sovereign, magnificent, noble, stately, baronial, grandiose, imposing, lavish, magnific, deluxe, majestic, gilded, splendid, sublime, luxurious, superb, opulent, sumptuous

ارجاع به لغت princely

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «princely» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/princely

لغات نزدیک princely

پیشنهاد بهبود معانی