امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Principally

ˈprɪnsəpli ˈprɪnsəpli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
اساساً، به‌طور کلی، بیشتر، در اصل، عمدتاً

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The committee meets principally to discuss budget allocations.
- این کمیته عمدتاً برای بحث در مورد تخصیص بودجه تشکیل جلسه می‌دهد.
- The event will, principally, highlight local artists.
- این رویداد در اصل هنرمندان محلی را برجسته خواهد کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد principally

  1. adverb mainly
    Synonyms:
    above all basically before anything else cardinally chiefly dominantly eminently especially essentially first and foremost first of all for the most part fundamentally generally importantly in the first place in the main largely materially mostly notably particularly peculiarly predominantly preeminently prevailingly prevalently primarily substantially superlatively supremely to a great degree universally vitally
    Antonyms:
    secondarily trivially

ارجاع به لغت principally

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «principally» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/principally

لغات نزدیک principally

پیشنهاد بهبود معانی