امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Probe

proʊb prəʊb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    probed
  • شکل سوم:

    probed
  • سوم‌شخص مفرد:

    probes
  • وجه وصفی حال:

    probing
  • شکل جمع:

    probes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive C1
جست‌ؤجو، کاوش، تحقیق، نیشتر، رسیدگی، اکتشاف جدید، غور و بررسی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun verb - transitive
کاوش کردن، تفحص کردن، کاوشگر
- The police started a probe into the secret bank accounts of the terrorists.
- پلیس بررسی حساب‌های بانکی محرمانه‌ی تروریست‌ها را آغاز کرد.
- a space probe
- کاوش فضا
- a probe into the secrets of the Amazon forest
- یاب‌جویی اسرار جنگل آمازون
- Another probe was launched yesterday.
- یک فضاناو پژوهشی دیگر دیروز به فضا پرتاب شد.
- He was probing the mud with a stick looking for the ring he had dropped.
- او با چوب گل را هم می‌زد و دنبال انگشتری می‌گشت که از دستش افتاده بود.
- Newspapers probed into police corruption.
- روزنامه‌ها فساد در نیروی پلیس را مورد بررسی دقیق قرار دادند.
- the detective's probing questions
- پرسش‌های بازجویانه‌ی کارآگاه
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد probe

  1. noun investigation
    Synonyms:
    delving detection examination exploration fishing expedition inquest inquiry inquisition legwork probing quest research scrutiny study third degree
  1. verb explore, investigate
    Synonyms:
    ask catechize check check out check over check up delve into dig examine eye feel around feel out go into inquire interrogate look into look-see penetrate pierce poke prod prospect put out a feeler query quiz scrutinize search sift sound sound out study test test the waters verify

ارجاع به لغت probe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «probe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/probe

لغات نزدیک probe

پیشنهاد بهبود معانی