امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Processing

ˈprɑːsesɪŋ ˈprəʊsesɪŋˈprɑː-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    processed
  • شکل سوم:

    processed
  • سوم‌شخص مفرد:

    processes

معنی

C1
پردازش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد processing

  1. verb Shape, form, or improve a material
    Synonyms:
    preparing stepping concocting working progressing practicing ordering treating noticing functioning coursing cooking
    Antonyms:
    neglecting forgetting
  1. verb Institute legal proceedings against; file a suit against
    Synonyms:
    litigating suing
  1. verb Deliver a warrant or summons to someone
    Synonyms:
    serving
  1. verb March in a procession
    Synonyms:
    marching

لغات هم‌خانواده processing

ارجاع به لغت processing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «processing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/processing

لغات نزدیک processing

پیشنهاد بهبود معانی