امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Profile

ˈproʊfaɪl ˈprəʊfaɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    profiled
  • شکل سوم:

    profiled
  • سوم‌شخص مفرد:

    profiles
  • وجه وصفی حال:

    profiling
  • شکل جمع:

    profiles

توضیحات

همچنین می‌توان از psychograph به‌ جای profile استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
نیمرخ، برش عمودی، نمایه، نما، عکس نیمرخ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- I saw her profile in the mirror.
- نیمرخ او را در آینه دیدم.
- the profile of a distant mountain
- نمای یک کوه دور دست
verb - transitive
نیمرخ کشیدن، نما کشیدن، برش عمودی رسم کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد profile

  1. noun drawing of outline
    Synonyms:
    contour delineation figuration figure form likeness line lineament lineation portrait shadow shape side view silhouette sketch
  1. noun description, characterization
    Synonyms:
    analysis biography character sketch chart diagram review sketch study survey thumbnail sketch vignette vita

ارجاع به لغت profile

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «profile» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/profile

لغات نزدیک profile

پیشنهاد بهبود معانی