امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Profligate

ˈprɑːflɪɡət ˈprɒfləɡət
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective noun countable formal
(فرد) ولخرج، مسرف، اسراف‌کار، خراج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- She regretted her profligate habit after receiving her credit card bill.
- او پس‌از دریافت صورت‌حساب کارت اعتباری‌اش، از رفتار ولخرج خود پشیمان شد.
- His profligate lifestyle left him in debt after just a few months.
- سبک زندگی مسرف او تنها پس‌از چند ماه او را مقروض کرد.
adjective noun countable formal
(فرد)‌ بداخلاق، بی‌اخلاق، هرزه، بی‌بند‌وبار، فاسد‌الاخلاق
- The profligate lifestyle of the celebrity shocked her fans.
- سبک زندگی بی‌بند‌وبار این سلبریتی، طرفداران او را شوکه کرد.
- The novel explores the life of a profligate who seeks redemption.
- این رمان به بررسی زندگی فردی هرزه‌ می‌پردازد که به‌دنبال رستگاری است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد profligate

  1. adjective immoral, corrupt
    Synonyms:
    abandoned debauched degenerate depraved dissipated dissolute iniquitous lax lewd libertine licentious loose promiscuous reprobate shameless unprincipled vicious vitiated wanton wicked wild
    Antonyms:
    good moral nice
  1. adjective wasteful
    Synonyms:
    extravagant immoderate improvident lavish prodigal reckless spendthrift squandering
    Antonyms:
    careful saving
  1. noun person who is immoral
    Synonyms:
    debauchee degenerate dissipater good-for-nothing lecher libertine nighthawk no-good old goat operator prodigal rake reprobate roué swinger waster wastrel

ارجاع به لغت profligate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «profligate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/profligate

لغات نزدیک profligate

پیشنهاد بهبود معانی