با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Pro Forma

ˌproʊ ˈfɔːrmə ˌprəʊ ˈfɔːmə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb formal
تشریفاتی
- a pro forma declaration of loyalty
- اعلام وفاداری تشریفاتی
- a pro forma coronation
- تاج‌گذاری تشریفاتی
noun
(بازرگانی) فاکتور مقدماتی، پیش‌فاکتور، پیش‌برگ
- Please return the enclosed pro forma.
- لطفاً پیش‌فاکتور ضمیمه‌شده را برگردانید.
- Please change change the amount of pro forma.
- لطفاً مبلغ فاکتور مقدماتی را تغییر دهید.
adjective countable
(حسابداری و امور مالی) نتیجه‌‌ی مالی نهایی‌نشده، صورت مالی حسابرسی‌نشده
- pro forma earnings
- درآمد نهایی‌نشده
- Losses of £100m in the first half were more than double the total for a year earlier on a pro-forma basis.
- بر اساس صورت مالی نهایی‌نشده، ضرر ۱۰۰ میلیون پوندی در نیمه‌ی اول سال، بیش از دو برابر مجموع زیان یک سال قبل بود.
adjective
(نامه‌نگاری و ارتباطات) پیش‌نویس
- a pro forma document
- سند پیش‌نویس
- a pro forma letter
- نامه‌ی پیش‌نویس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pro forma

  1. adjective, adverb as a formality
    Synonyms: as a matter of form, done as a formality, for form's sake, perfunctory

ارجاع به لغت pro forma

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pro forma» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/proforma

لغات نزدیک pro forma

پیشنهاد بهبود معانی