با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Prolongate

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
( prolong =) طولانی کردن، امتداد دادن، دراز کردن، امتداد یافتن، به تأخیر انداختن، طفره رفتن، به طول انجامیدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prolongate

  1. verb To make or become longer
    Synonyms: draw out, elongate, extend, lengthen, prolong, protract, spin, stretch, produce

ارجاع به لغت prolongate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prolongate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prolongate

لغات نزدیک prolongate

پیشنهاد بهبود معانی