با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉
شرکت در نظرسنجی

    Prospect

    ˈprɑːspekt ˈprɒspekt ˈprɒspekt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      prospected

    • شکل سوم:

      prospected

    • سوم شخص مفرد:

      prospects

    • وجه وصفی حال:

      prospecting

    • شکل جمع:

      prospects

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable B2
    دورنما، چشم‌انداز، منظره
    - a job with excellent prospects
    - یک شغل با آینده‌ای عالی
    - an orphan child without any prospects in the world
    - یک طفل یتیم بدون هیچ آتیه‌ای در این دنیا
    - I climbed a hill and gazed at the beautiful prospect spread out before me.
    - از تپه بالا رفتم و به منظره‌ی زیبایی که در مقابلم گسترده بود خیره شدم.
    - God beholding from his prospect high.
    - (میلتون) خداوند از دیدگاه رفیع خود نظاره می‌کرد.
    verb - transitive
    اکتشاف کردن، کاویدن، تجسس کردن
    - to prospect for gold
    - دنبال طلا گشتن
    noun countable
    احتمال
    - There was small prospect of seeing him again.
    - احتمال دیدن دوباره‌ی او کم بود.
    - He talked to ten prospects but failed to make a sale.
    - او با ده خریدار احتمالی صحبت کرد، ولی موفق به فروش نشد.
    noun countable
    بررسی، کشف
    - A nearer prospect revealed him to be no other than a coward.
    - بررسی دقیق‌تر نشان داد که ترسویی بیش نیست.
    noun countable
    نامزد، کاندیدا
    - He is a good prospect for this job.
    - او برای این شغل نامزد خوبی است.
    noun countable
    انتظار، پیشبینی
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد prospect

    1. noun outlook for future
      Synonyms: anticipation, calculation, chance, contemplation, expectancy, expectation, forecast, future, hope, in the cards, irons in the fire, likelihood, odds, opening, plan, possibility, presumption, probability, promise, proposal, thought
    2. noun landscape, vista
      Synonyms: aspect, lookout, outlook, overlook, panorama, perspective, scape, scene, sight, spectacle, view, vision
    3. verb look for; seek
      Synonyms: delve, dig, explore, go after, go into, inquire, investigate, look, look into, probe, search, sift, survey
      Antonyms: miss, overlook

    ارجاع به لغت prospect

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «prospect» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prospect

    لغات نزدیک prospect

    پیشنهاد بهبود معانی