امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Protein

ˈproʊtiːn ˈprəʊtiːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    proteins

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable C1
شیمی پروتئین (موجود در مواد غذایی) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی شیمی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- Meat is a vital source of protein.
- گوشت منبع اصلی پروتئین است.
- Protein is essential for muscle growth and repair.
- پروتئین برای رشد و ترمیم عضلات ضروری است.
noun countable uncountable
زیست‌شناسی پروتئین (مولکول شیمیایی متشکل از اسیدهای آمینه در بدن موجودات زنده) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی زیست‌شناسی

مشاهده
- Proteins are made up of amino acids.
- پروتئین‌ها از اسیدهای آمینه ساخته شده‌اند.
- Following electrophoresis the proteins were transferred to nitrocellulose.
- پس از الکتروفورز، پروتئین‌ها به نیتروسلولز منتقل شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد protein

  1. noun
    Synonyms:
    proteid enzyme amino-acid albumen albumin beans casein cheese creatine egg nitrogenous matter fibrin globulin meat milk prolamin

ارجاع به لغت protein

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «protein» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/protein

لغات نزدیک protein

پیشنهاد بهبود معانی