با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Protester

prəˈtestər prəˈtestə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    protesters

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: protestor

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
معترض، اعتراض‌کننده
- The police formed a barricade to keep the protesters from advancing further.
- پلیس برای جلوگیری از پیشروی بیشتر معترضان، مانع قرار داد.
- The police arrested several protesters.
- پلیس چند معترض را دستگیر کرد.
- The protestor organized a peaceful demonstration to raise awareness about climate change.
- این اعتراض‌کننده تظاهراتی مسالمت‌آمیز برای افزایش آگاهی در مورد تغییرات اقلیم ترتیب داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد protester

  1. noun Someone who participates in a public display of group feeling
    Synonyms: demonstrator, dissident, heckler, militant, dissenter, rebel, reformer, objector, contestant

ارجاع به لغت protester

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «protester» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/protester

لغات نزدیک protester

پیشنهاد بهبود معانی