با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Protuberate

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - intransitive
بیرون زدن، آماس کردن، باد کردن، پف‌کرده شدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد protuberate

  1. verb To curve outward past the normal or usual limit
    Synonyms: bag, balloon, beetle, belly, bulge, jut, overhang, pouch, project, protrude, stand out, stick out

ارجاع به لغت protuberate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «protuberate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/protuberate

لغات نزدیک protuberate

پیشنهاد بهبود معانی