با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Psyched

saɪkt saɪkt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
هیجان‌زده، شاد، شوریده
- We're so psyched about this new project.
- برای این پروژه‌ی جدید بسیار هیجان‌زده‌ایم.
- The lead singer was really psyched about the best country album win.
- خواننده‌ی اصلی به خاطر برنده شدن بهترین آلبوم کانتری سال بسیار هیجان‌زده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد psyched

  1. adjective excited
    Synonyms: animated, aroused, awakened, beside oneself, charged, delighted, eager, enthusiastic, feverish, fired up, high, inspired, juiced up, keyed up, moved, on fire, passionate, pumped, stimulated, stirred, thrilled, wild, worked up

ارجاع به لغت psyched

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «psyched» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/psyched

لغات نزدیک psyched

پیشنهاد بهبود معانی