امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Punch

pʌntʃ pʌntʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    punched
  • شکل سوم:

    punched
  • سوم‌شخص مفرد:

    punches
  • وجه وصفی حال:

    punching
  • شکل جمع:

    punches

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
منگنه، پانچ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Make two holes with a hole punch.
- با پانچ دو سوراخ ایجاد کن.
- Have you seen the hole punch anywhere?
- پانچ را جایی ندیده‌ای؟
verb - transitive
منگنه کردن، سوراخ کردن
- to punch holes in a metal sheet
- صفحه‌ی فلزی را سوراخ‌سوراخ کردن
- This machine can punch out 2000 coins a day.
- این دستگاه روزانه 2000 سکه را سوراخ می‌کند.
verb - transitive verb - intransitive
مشت زدن
- He punched me on the chin.
- به چانه‌ام مشت زد.
- He has a face I'd like to punch.
- صورتش طوری است که دوست دارم به آن مشت بزنم.
noun countable
مشت، ضربت مشت
- My punch landed on his forehead.
- مشت من به پیشانی او خورد.
- He knocked me flat with one punch.
- او مرا با یک مشت به زمین انداخت.
verb - transitive
سیخونک زدن، سقلمه زدن
noun countable uncountable
مشروب مرکب از شراب و مشروبات دیگر
verb - transitive
گرد آوردن، جمع کردن
noun countable
تاثیر، نفوذ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد punch

  1. noun hit
    Synonyms:
    bash belt biff blow bop box buffet clip clout cuff dig jab jog knock lollop nudge one-two plug plunk poke prod pummel rap shot slam slap slug smack smash sock strike stroke thrust thump wallop
  1. noun energy, vigor
    Synonyms:
    bite cogency drive effectiveness force forcefulness impact point validity validness verve
    Antonyms:
    idleness lethargy unenthusiasm
  1. verb perforate, prick
    Synonyms:
    bore cut drill jab pierce poke puncture stab stamp
    Antonyms:
    close

Phrasal verbs

  • punch in

    1- (به‌ویژه کارخانه و کارگاه) ساعت شروع کار خود را ثبت کردن (با قرار دادن کارت در منگنه‌ی ساعتی) 2- (با فشردن دکمه‌ها اطلاعات را به کامپیوتر) خوراندن، پانچ کردن

  • punch out

    1- ساعت خروج خود از محل کار را ثبت کردن (با قرار ددن کارت در منگنهی ساعتی) 2- (عامیانه) کتک زدن، مشت کاری کردن، سقلمه زدن

Idioms

  • pull one's punches

    1- (مشت‌بازی) به‌عمد مشت یواش زدن 2- حمله‌ی دروغی کردن، انتقاد ساختگی کردن

  • punch a (time) clock

    (به‌ویژه در کارخانه و کارگاه) کارت خود را در منگنه‌ی ساعتی قرار دادن (تا ساعات کار را ثبت کند)

سوال‌های رایج punch

معنی punch به فارسی چی میشه؟

کلمه "punch" در زبان انگلیسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد که بسته به زمینه استفاده، می‌تواند به اشکال گوناگونی تفسیر شود. در اینجا به بررسی معانی مختلف این کلمه و نکات جالب مربوط به آن می‌پردازیم.

۱. معانی اصلی

الف. ضربه فیزیکی:

یکی از معانی اصلی "punch" به معنای ضربه زدن با دست است. این عمل معمولاً در ورزش‌هایی مانند بوکس یا هنرهای رزمی مشاهده می‌شود. "Punch" می‌تواند به عنوان یک تکنیک حمله به کار رود و به شدت به بدن حریف ضربه می‌زند.

ب. نوشیدنی:

در فرهنگ‌های مختلف، "punch" همچنین به یک نوع نوشیدنی میوه‌ای اشاره دارد که معمولاً شامل میوه‌ها، آبمیوه‌ها و گاهی الکل است. این نوشیدنی به ویژه در مهمانی‌ها و جشن‌ها محبوب است و معمولاً در یک ظرف بزرگ سرو می‌شود.

ج. تاثیر یا اثر:

در زبان محاوره‌ای، "punch" می‌تواند به معنای تأثیر یا قدرت یک سخن یا عمل باشد. به عنوان مثال، اگر بگوییم "This argument packs a punch" به این معناست که این استدلال یا بحث تأثیرگذار و قوی است.

د. منگنه یا پانچ - وسیله‌ای که از آن برای منگنه کردن کاغذ و ... استفاده می‌شود.

۲. نکات جالب

الف. ریشه واژه:

واژه "punch" ریشه‌ای تاریخی دارد و به زبان‌های مختلفی برمی‌گردد. احتمالاً این واژه از زبان هندی "panch" به معنای "پنج" گرفته شده است، زیرا اولین نوشیدنی‌های "punch" معمولاً شامل پنج ماده مختلف بودند: الکل، شکر، لیمو، آب و چای یا ادویه.

ب. کاربرد در فرهنگ عامه:

در فیلم‌ها و نمایشنامه‌ها، "punch" به عنوان یک عنصر درام و هیجان به کار می‌رود. صحنه‌های مبارزه معمولاً با حرکات "punch" همراه هستند و این امر به ایجاد هیجان کمک می‌کند.

ج. اصطلاحات مرتبط:

عبارات و اصطلاحات مختلفی با "punch" وجود دارد، مانند "punch line" که به خط پایانی یک شوخی یا داستان اشاره دارد و معمولاً نقطه اوج خنده را ایجاد می‌کند.

د. ورزش:

در دنیای ورزش، "punch" به عنوان یک تکنیک مهم شناخته می‌شود. در بوکس، تکنیک‌های مختلفی برای زدن "punch" وجود دارد که هر کدام به نوع خاصی از ضربه زدن اشاره دارد، مانند "jab"، "cross" و "hook".

ارجاع به لغت punch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «punch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/punch

لغات نزدیک punch

پیشنهاد بهبود معانی