امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pungent

ˈpʌndʒənt ˈpʌndʒənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
پرادویه، تند، زننده، گوشه‌دار، تیز، نوک‌تیز، سوزناک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a pungent smell
- بوی تند
- pungent pickle
- ترشی پر ادویه
- pungent words
- حرف‌های نیش‌دار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pungent

  1. adjective highly flavored
    Synonyms:
    acid acrid aromatic bitter effluvious hot nosey odoriferous peppery piquant poignant racy rich salty seasoned sharp snappy sour spicy stinging stinking strong tangy tart whiffy zesty
    Antonyms:
    blah bland dull flavorless tasteless
  1. adjective sharp, stinging in speech
    Synonyms:
    acrimonious acute barbed biting bitter caustic cutting exciting hot incisive keen mordant penetrating peppery piercing poignant pointed provocative racy salt salty sarcastic scathing snappy spicy stimulating stringent telling trenchant zesty
    Antonyms:
    dull mild

ارجاع به لغت pungent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pungent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pungent

لغات نزدیک pungent

پیشنهاد بهبود معانی