با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Purify

ˈpjʊrəfaɪ ˈpjʊərɪfaɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    purified
  • شکل سوم:

    purified
  • سوم شخص مفرد:

    purifies
  • وجه وصفی حال:

    purifying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

پاک کردن، تصفیه کردن، پالودن
- purifying air by filtration
- پاکسازی هوا با فیلترگذاری
- purified water
- آب تصفیه شده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد purify

  1. verb free; make clean
    Synonyms: absolve, aerate, aerify, atone, chasten, clarify, clean, cleanse, clear, decontaminate, deodorize, depurate, deterge, disinfect, edulcorate, elutriate, exculpate, exonerate, expiate, filter, fumigate, lustrate, oxygenate, purge, rarify, redeem, refine, remit, sanctify, sanitize, shrive, sublimate, wash
    Antonyms: adulterate, corrupt, dirty, pollute

لغات هم‌خانواده purify

ارجاع به لغت purify

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «purify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/purify

لغات نزدیک purify

پیشنهاد بهبود معانی