امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pursuit

pərˈsuːt pəˈsjuːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    pursuits

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C2
تعقیب، پیگرد، تعاقب، حرفه، پیشه، دنبال، پیگیری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- We went into the forest in pursuit of the thief.
- به دنبال دزد وارد جنگل شدیم.
- He wasted his life in pursuit of unworthy causes.
- او عمر خود را در پی هدف‌های ناشایسته حرام کرد.
- in pursuit of happiness
- در جست‌وجوی خوشبختی
- artistic pursuits
- فعالیت‌های هنری
- a cat with the dogs in hot pursuit
- گربه‌ای که سگ‌ها سخت در تعقیب او بودند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pursuit

  1. noun chase, search
    Synonyms:
    following going all out hunt hunting inquiry pursual pursuance pursuing quest reaching seeking stalk tracking trail trailing
    Antonyms:
    retreat surrender
  1. noun occupation, interest of person
    Synonyms:
    accomplishing accomplishment activity biz business calling career do employment game go hang hobby job line occupation pastime pleasure racket thing undertaking venture vocation work

Collocations

Idioms

  • in hot pursuit

    از نزدیک در تعقیب

    سخت در تعقیب

لغات هم‌خانواده pursuit

ارجاع به لغت pursuit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pursuit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pursuit

لغات نزدیک pursuit

پیشنهاد بهبود معانی