امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Quadrate

ˈkwɑːdreɪt ˈkwɒdrɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive adjective adverb
چهار یک، چهار گوش، عدد مربع، مجذور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quadrate

  1. adjective Having four equal sides and four right angles
    Synonyms:
    square
  1. verb To be compatible or in correspondence
    Synonyms:
    agree accord check chime comport with conform consist correspond fit harmonize match square tally jibe

ارجاع به لغت quadrate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quadrate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/quadrate

لغات نزدیک quadrate

پیشنهاد بهبود معانی