امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Quantify

ˈkwɑːnt̬əfaɪ ˈkwɒntɪfaɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    quantified
  • شکل سوم:

    quantified
  • سوم‌شخص مفرد:

    quantifies
  • وجه وصفی حال:

    quantifying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
کمیت را تعیین کردن، چندی بیان کردن، محدود کردن، سنجیدن، کمی کردن، عددی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- to quantify customer satisfaction levels
- سنجیدن میزان رضایت مشتریان
- It is difficult to quantify the impact of climate change on wildlife populations.
- تعیین کردن کمیت اثر تغییر اقلیم بر جمعیت حیات وحش دشوار است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quantify

  1. verb measure
    Synonyms:
    appraise assess calibrate check compute count determine estimate evaluate figure gauge look over rank rate size specify value weigh

ارجاع به لغت quantify

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quantify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/quantify

لغات نزدیک quantify

پیشنهاد بهبود معانی