امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Quarantine

ˈkwɔːrntiːn ˈkwɒrəntiːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    quarantined
  • شکل سوم:

    quarantined
  • سوم‌شخص مفرد:

    quarantines
  • وجه وصفی حال:

    quarantining
  • شکل جمع:

    quarantines

معنی

noun verb - transitive
قرنطینه، محل قرنطینه، قرنطینه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quarantine

  1. noun isolation
    Synonyms:
    detention lazaretto seclusion segregation separation sequestration
  1. verb isolate
    Synonyms:
    block off close off confine cordon detach insulate keep apart remove restrict seal off seclude segregate separate sequester

ارجاع به لغت quarantine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quarantine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/quarantine

لغات نزدیک quarantine

پیشنهاد بهبود معانی