امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Quaver

ˈkweɪvər ˈkweɪvə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb
لرزش و تحریر صدا در آواز، ارتعاش، ارتعاش داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Fear made him quaver inwardly.
- ترس سر تا پای وجودش را به لرزه در آورد.
- The old man had a quavering voice.
- پیرمرد صدای لرزانی داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quaver

  1. verb Sing or play with trills, alternating with the half note above or below
    Synonyms: tremble, vibrate, warble, quiver, trill
  2. verb To move to and fro in short, jerky movements
    Synonyms: quake, quiver, shake, shiver, shudder, tremble, waver, vibrate, falter, note, oscillate, sway, twitter, tremor, trill, vacillate, wobble
  3. noun A musical note having the time value of an eighth of a whole note
    Synonyms: eighth-note

ارجاع به لغت quaver

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quaver» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/quaver

لغات نزدیک quaver

پیشنهاد بهبود معانی