امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Quitclaim

ˈkwɪtkleɪm ˈkwɪtkleɪm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive
ترک دعوی، چشم پوشیدن از، واگذار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quitclaim

  1. noun A giving up of a possession, claim, or right
    Synonyms:
    abandonment abdication demission relinquishment quitclaim deed renunciation resignation surrender waiver
  1. verb To give up a possession, claim, or right
    Synonyms:
    abandon abdicate cede demit forswear hand over relinquish render renounce resign surrender waive yield

ارجاع به لغت quitclaim

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quitclaim» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/quitclaim

لغات نزدیک quitclaim

پیشنهاد بهبود معانی