امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Quote

kwoʊt kwəʊt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    quoted
  • شکل سوم:

    quoted
  • سوم‌شخص مفرد:

    quotes
  • وجه وصفی حال:

    quoting
  • شکل جمع:

    quotes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive C1
استناد، نقل‌قول، نقل کردن، از زبان کسی نقل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- to quote Ferdowsi
- بازگویه کردن فردوسی
- He quoted two passages from the Bible.
- او دو قطعه از انجیل را نقل‌قول کرد.
- Don't quote me on that.
- از زبان من نقل نکن، از من نشنیده بگیر.
- She is quoted as saying...
- ازش نقل می‌کنند که گفته است...، می‌گویند که گفته است...، نقل است که گفته است...
verb - transitive
نقل قول کردن، بازگویه کردن، واگویه کردن
- Please don't quote what I said!
- لطفاً آنچه را که گفتم بازگو نکن!
verb - transitive
اقتصاد قیمت سهام (و غیره) را ذکر کردن، مظنه دادن link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

مشاهده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quote

  1. verb repeat something spoken, written by another
    Synonyms:
    adduce attest cite detail excerpt extract instance name paraphrase parrot proclaim recall recite recollect reference refer to retell
  1. noun repetition of something spoken or written by someone
    Synonyms:
    citation citing cutting excerpt extract passage quote recitation reference saying selection
  1. noun financial estimate
    Synonyms:
    bid bid price charge cost current price figure market price price price named published price quote rate stated price tender

لغات هم‌خانواده quote

  • verb - intransitive
    quote

ارجاع به لغت quote

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quote» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/quote

لغات نزدیک quote

پیشنهاد بهبود معانی